مقاله راه كارهاي مقابله با تهديدات نظامي آمريكا
دسته بندي :
علوم انسانی »
علوم سیاسی
مقاله راه كارهاي مقابله با تهديدات نظامي آمريكا در 34 صفحه ورد قابل ويرايش
مقدمه:
بعد از جنگ سرد شاهد ظهور طيف جديدي از حاكميت در آمريكا بودهايم كه از آنها به عنوان محافظهكاران ياد ميشود. آنها معقتدند بعد از فروپاشي شوروي، آمريكا تنها ابر قدرت نظامي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي در جهان بوده و بايد از اين قدرت بنحو احسن استفاده نمايد و تمامي كشورها به نوعي در سلسله مراتبي كه آمريكا مشخص ميكند، جاي گرفته و نقش تعيين شده خود را ايفا نمايند. ابراز اظهاراتي نظير «تقسيمبندي كشورها به خير و شر» «جدا نمودن كشورهاي به خودي و غيرخودي» تعيين كشورهايي به عنوان «محور شرارت» و امثالهم توسط مسئولين وقت آمريكا، در اين راستا ارزيابي ميشود. حمله به افغانستان و عراق (كه بدون اجماع جهاني انجام شد) نمود عملي و اجراي سياست را شفافتر مينمايد.
بطور خلاصه ميتوان ديدگاه محافظهكاران جديد (يا راستهاي افراطي) آمريكا را شامل موارد زير دانست.(1)
1- اعتقاد به نظام تكقطبي (بجاي دو قطبي يا چند قطبي) كه در اين نظام آمريكا سطرهي تمام عيار بر جهان خواهد داشت.
2- تغيير معادلات و قوانين بينالمللي، مربوط به دوران جنگ سرد بوده و در وضعيت تك قطبي، توان اداره جهان را ندارد.
3- اعتقاد به جنگ پيشگيرانه براي نيل به منابع و مصالح ملي و بر خلاف استراتژي بازدارندگي كه مربوط به جنگ سرد است، آنان اعتقاد دارند چون ماهيت دشمنان آمريكا تغيير نموده و از روشهاي مخفي براي ايراد ضربه به منابع آمريكا استفاده ميشود لذا آمريكا مجاز است قبل از آنكه آنان بخواهند وارد عمل شوند عليه آنان دست به حمله بزند. در اين زمينه ميتوان به موارد متعددي از جمله، حملهي موشكي آمريكا به كارخانه داروسازي سودان اشاره نمود.
4- بيتوجهي به افكار عمومي جهان كه اعتقاد آنان بر اقناع افكار عمومي نبوده بلكه ميخواهند مردم را بترسانند تا به آنان احترام بگذارند.
5- ارتباط استراتژيك با اسرائيل كه هرگونه فشار بر دولت اسرائيل را مخالف مصالح و منابع ملي آمريكا تلقي مينمايند بخصوص اينكه تعدادي از تئورسينهاي اين استراتژي از جمله مايلك ليدن،(2) ديكچني، دونالد رامسفلد، گلاسوايت و ريچارد پرل از لابيهاي صهيونيسم هستند. مهمتر آنكه محافظهكاران جديد اعتقاد به صهيونيسم مسيحي يا صهيونيسم آمريكايي دارند.
6- از نظر آنان دشمنان براساس نظريهي برخورد تمدنها شامل اسلامگرايان شيعه در ايران و لبنان، اسلامگرايان سني در كشورهاي عربي و اسلامي (بخصوص القاعده، حماس، جهاد اسلامي و …) نظامهاي بعثي در عراق و سوريه، نظامهاي كمونيستي در كرهشمالي و كوباست. هر چند ظهور محافظهكاران جديد بعد از جنگ سرد مخالف اين نظريه بوده است ولي آنان بعد از حاكميت جمهوريخواهان (جرج بوش پدر و بخصوص جرج بوش پسر) اجازه عملياتي شدن تئوريهاي خود را يافتند. حادثه 11 سپتامبر نيز باعث جهش عظيمي در اجراي اين سناريو گرديد. بطوريكه حمله آمريكا به افغانستان و عراق ميسر گرديده و تهديدات مختلف عليه ايران، سوريه، كرهشمالي و عربستان علمي شد. بر همين اساس آمريكا از حمله نظامي اسرائيل به سوريه (مهرماه 1382) بطور آشكار حمايت و پشتيباني نمود.
يكي از كشورهايي كه قبل از جنگ سرد و بخصوص در دوران جديد از نظر آمريكا جزء دشمنان استراتژيك آمريكا و اسرائيل بوده، جمهوري اسلامي ايران است. اين دشمن در ديدگاههاي محافظهكاران جديد مبني بر، مقابله شديد با مخالفين آمريكا و اسرائيل كه بطور مشخص از ايران و سوريه نام برده ميشود، روشنتر ميگردد. علاوه بر آن ايران جزء يكي از محورهاي سياست آمريكا در خاورميانه محسوب ميشود و چون هم از ذخاير سرشار نفت و گاز برخوردار بوده و هم با سياستهاي اسرائيل مخالفت مينمايد و مهتر اينكه جمهوري اسلامي ايران از جمله مراكز عمدهي اسلامگرايي در خاورميانه است. از طرفي ايران مركز اسلام شيعي بوده كه براساس نظريه برخورد تمدنها، مقابله با تهديدات ناشي از آن در استراتژي آمريكا به صراحت قيد شده است.
آريل شارون در اين زمينه اظهار داشته: پس از عراق نوبت ايران، ليبي و سوريه است … حتي در زماني كه توجه آمريكا به موضوع عراق متمركز است، نبايد ايران را فراموش كرد.(3)
حال اين سئوال به ذهن متبادر ميگردد كه: جمهوري اسلامي ايران براي مقابله با تهديدات نظامي آمريكا از چه راهكارهايي ميتواند استفاده نمايد؟ هر چند بعضي از صاحبنظران مقابلهي نظامي آمريكا را با ايران به صلاح نميدانند و راهكارهاي ديگري از جمله راه سياسي و فرهنگي را تجويز مينمايند ولي بنظر ميرسد يكي از گزينههاي هيأت حاكمهي آمريكا حمله نظامي به ايران است. كه البته در صورت حمله نظامي از شيوههاي مختلفي استفاده خواهد نمود.
علاوه بر آن از نظر تئوري و نظري اين موضوع براي انديشمندان قابل توجه است كه بدانند جمهوري اسلامي ايران براي مقابله با تهديدات نظامي آمريكا از چه راهكارهايي ميتواند استفاده نمايد. اهم اين راهكارها ذيلاً تشريح ميگردند.
1- راهكار سياسي:
انديشمندان علوم امنيتي نظريات مختلفي را در باب امنيت ملي ابراز نمودهاند. از جملهي اين نظريات، نظريه واقعگرايان و ذهنگرايان است. واقعگرايان تأمين امنيت ملي را تنها از طريق افزايش قدرت نظامي دنبال نموده و ذهنگرايان اين موضوع را از طريق صلح، دوستي، همكاري، وابستگي متقابل و امثالهم پي ميگيرند. در صورت تهاجم نظامي آمريكا عليه ايران ميتوان ضمن بهرهگيري از نظريات فوق در دو محور از راهكار سياسي استفاده نمود:
الف- قبل از حمله نظامي:
آنچه مسلم است قدرتهاي كوچك در قبال قدرت بزرگ از نظر نظامي و تسليحات جنگي، قابل قياس نيستند نيستند و در يك جنگ متعارف قطعاً با ضربات جبرانناپذيري مواجه خواهند شد. در اين زمينه عراق نمونه بارزي محسوب ميشود لذا اينگونه كشورها نبايد به آساني و خيلي زود با قدرتهاي بزرگ وارد كارزار شوند و تا جايي كه ممكن است بايد از جنگ با آنها اجتناب نمايند. يكي از اين راهكارها بكارگيري ديپلماسي آشكار و پنهان و استفاده از اهرم سازمانهاي بينالمللي، بخصوص سازمانهاي غيردولتي(ها) ميباشد. در حقيقت در راه كار سياسي وزارت امور خارجه و شوراي عالي امنيت ملي بعنوان ستاد عملياتي راهكار سياسي به ايفاي نقش خواهند پرداخت. نظريات امنيت ملي نيز اين موضوع را تأييد مينمايد. چون وقتي كشوري مانند آمريكا از قدرت نظامي قابل توجهي برخوردار باشد به دنبال اجراي نظريهي رئاليسم در باب تأمين امنيت ملي است. به عبارت ديگر امنيت ملي را با ابزار نظامي تأمين مينمايد.
3- جنگ نامنظم و چريكي
در مبحث قبلي جنگ متعارف به عنوان يكي از راهكارهاي مقابله با تهاجم نظامي آمريكا بيان گرديد. هر چند اين راهكار از نظر عملي و نظري، قابل توجه است ولي با توجه به شكاف تكنولوژيكي موجود، احتمالاً اين راهكار در حد انتظار و قابل قبول نبوده و لازم است با راهكار ديگري مثل مقابله از طريق جنگ نامنظم و چريكي دنبال شود.
اصولاً فلسفه پيدايش عمليات چريكي و جنگ نامنظم وجود اختلاف قدرت نظامي بين نيروي نظامي و نيروي معارض است كه او را به ناچار به عمليات چريكي سوق ميدهد. در فرض حمله نظامي آمريكا به ايران، اين فلسفه نيز به نوعي مصداق خواهد داشت و به نظر ميرسد اثربخشي و كارآيي اين راهكار در مقابله با تهديدات نظامي آمريكا از راهكار قبلي بيشتر باشد. مصداق اين موضوع وضعيت عراق است كه تعداد قليلي از مخالفين حضور آمريكا توانستهاند ضربات قابل توجهي به ارتش اين كشور وارد نمايند.
معمولاً ارتشهاي منظم و كلاسيك براي مقابله با جنگ چريكي از آموزش، سازماندهي و تجربيات اساسي برخوردار هستند. ولي آمادگي آنها براي اجراي جنگ چريكي و نامنظم، جاي ترديد دارد. چون در تاريخ جنگها نيز كمتر يگانهاي نظامي مجري عمليات نامنظم بودند. لذا نياز است بررسيهاي عميقي در زمينههاي طرحريزي، فرماندهي، لجستيك، آموزش و امثالهم انجام شده و يگانهاي با تواناييهاي بالا جهت اقدام عمليات جنگ نامنظم آماده شوند.
نكته قابل توجه، حيطهي انجام عمليات نامنظم در داخل و خارج كشور است. هدف داخلي عمليات نامنظم نيروهاي مهاجم بوده ولي در حيطه خارج از كشور موضوعات متعددي ميتواند به عنوان هدف محسوب شود. هر چند كه انجام عمليات در خارج از كشور ممكن است كم هزينهتر نيز باشد. اين موضوع به دليل آن است كه ابرقدرتهاي امروز بسيار شكننده هستند و در جايگاه پدافندي قرار دارند و هزينه زياد آنها براي نگهداري، امنيت و وابستگي به زيرساختهاي بحراني (Critical Infrastrutre) پاشنه آشيل تلقي ميشود.(13)
4- جنگ نوين تهاجمي:
سالهاست كه هر از چندي، اخباري در روزنامههاي مبني بر نفوذ افراد سايتهاي رايانهاي در آمريكا و ساير كشورها را شاهد هستيم. به خصوص خاموشيهاي اخير چند ايالت آمريكا را ناشي از نفوذ به سايتهاي توزيع برق دانستهاند. در حقيقت همزمان با جاني شدن اطلاعات جنگ اطلاعات (Intelligence Warfare) نيز ظهور نموده است.
6- پدافند غيرعامل
آنچه در جنگ افغانستان و عراق اتفاق افتاد، تهاجم موشكي بسيار شديد به شهرها و تأسيسات آنها بود. در اين موشك بارانها كه به طور گسترده استمرار يافت، اغلب تأسيسات نظامي، اقتصادي و سياسي را منهدم نمود. در صورت تهاجم آمريكا به ايران، قطعاً اين موضوع در خصوص ايران نيز تكرار خواهد شد. در صورت تهاجم اگر كشور قابليت مقابله با تهاجم موشكي دشمن را داشته باشد، به عنوان يك عامل استراتژي ميتواند اثرات مثبتي را فراهم نمايد. ولي به نظر ميرسد در صورت به دست آوردن نيروي بازدارنده و تهاجمي، باز كشور آماج موشكهاي كروز قرار گيرد. در اين صورت لازم است بحث پدافند غيرعامل به صورت بسيار جدي مورد توجه قرار گيرد.
استفاده از پناهگاهها و ساختن پناهگاههاي مورد نياز به خصوص براي مسئولين و زيرزميني بودن فعاليتهاي نظامي، سياسي و موارد مرتبط با آنها از جمله نكات قابل توجه است. با اينكه عناصر نفوذي اطلاعات مربوط به محل سكونت صدام و اطرافيانش را به آمريكا دادند، ولي موشكهاي كروز قادر به كشتن آنها نشد. درباره ساير اموري كه امكان حفاظت از آنها در زيرزمين وجود ندارد، رعايت اصل پراكندگي ضروري است. در اين صورت به دشمن هزينه بيشتر تحمل خواهد شد. قطعاً پدافند غيرعامل محدود به موارد فوق نيست و طيف وسيعي از اقدامات را ميطلبد و نياز به طرحريزيهاي اساسي و استراتژيك دارد.